زندگی انسانها پر از نعمتها و برکات الهی است که اغلب آنها را نادیده میگیریم. در جلسات و محافل مختلف، اهمیت شکرگزاری و اخلاق نیکو به عنوان دو رکن اساسی در رسیدن به آرامش و آسایش مطرح میشود. این متن به بررسی این مفاهیم و چگونگی تأثیر آنها بر زندگی روزمره میپردازد و از آموزههای اهل بیت علیهمالسلام و تجارب شخصی برای درك بهتر این مفاهیم استفاده میکند.
در این نوشتار، با تکیه بر آموزههای دینی و تجربیات شخصی، به اهمیت شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی و تأثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی پرداخته شده است. همچنین، اخلاق نیکو به عنوان عاملی کلیدی در افزایش رزق و روزی و بهبود روابط انسانی مورد بررسی قرار میگیرد. با ذکر داستانهایی از زندگی امامان و افراد عادی، نشان داده میشود که چگونه شکرگزاری و رفتار نیکو میتواند به آرامش درونی و آسایش اجتماعی منجر شود. در نهایت، تأکید بر این است که برای دستیابی به این اهداف، باید به آموزههای اهل بیت عمل کنیم و در مسیر بندگی و شکرگزاری گام برداریم.
جلسه را با این روایت زیبا و دلنشین آغاز میکنیم. این روایت برای من بسیار قشنگ است و پس از مطالعه آن، سعی کردهام آن را در زندگیام به کار ببرم. قبل از این نیز به آن مقید بودم، اما اکنون بیشتر تلاش میکنم تا آن را اجرایی کنم.
امروز در مسیر آمدن به محضر دوستان، شخصی کنار من بود که نکتهای را به من گفت. او بیان کرد که ما متأسفانه قدر نعمتهایی که خداوند به ما داده را نمیدانیم. وقتی به اطراف خود نگاه میکنیم، میبینیم که خداوند الطاف بسیاری به ما عطا کرده، اما قدر آنها را نمیدانیم. حالا این مهم است که آن نعمتی که مد نظر داریم چیست؛ مثل همسر خوب، رفیق خوب یا فرزندان صالح. یکی از دغدغههای بزرگ پدران و مادران این است که بچههایشان معمولاً به نظر نمیرسد که خیلی اهل باشند. اما به لحاظ ظاهر، بچههای ما در مسیر اهل بیت علیهمالسلام و دین هستند و تعبیر امروزی آنها ناخلف نیستند، خداروشکر. متأسفانه، بسیاری از نعمتهایی که داریم را قدر نمیدانیم و میخواهم از این موضوع استفاده کنم.
شاید زبان حال بسیاری از امثال من باشد. دیروز اوضاع اقتصادیمان بر وفق مراد بود و شرایط اقتصادیمان خوب بود، اما اکنون وضعیت به آن خوبی نیست.
دو نفر به نامهای احمد بن عمر و حسین بن یزید به محضر امام رضا علیهالسلام رفتند و گفتند: “ما پیش از این از روزی فراوان و زندگی خوشی برخوردار بودیم، اما اکنون وضعمان تغییر کرده است. از خدا بخواهید و در درگاه خدا دعا کنید تا آن روزگار را به ما بازگرداند.” امام علیهالسلام فرمود: “چه چیزی میخواهید؟ آیا میخواهید شاه باشید؟ آیا خوش دارید مانند طاهر و هرثمه باشید، اما عقیده و مذهبی جز آنچه دارید، داشته باشید؟” آنها گفتند: “نه به خدا، خوش نداریم که دنیا با تمام طلا و نقرهاش از آن ما باشد، در حالی که مذهبی غیر از آنچه داریم، داشته باشیم.”
آن حضرت علیه السالم فرمود: ”خداوند می فرماید: اِعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ اَلشَّكُورُ
ای خاندان داود، شکر گزارید، و اندکی از بندگان من همیشه سپاسگزارند« (سبأ: ١٣). به خدا نیکو گمان داشته باشید، زیرا هر کس به خدا خوشگمان باشد، مطابق همان گمانش با او عمل خواهد کرد. و هر کس به روزی اندك راضی باشد، عمل اندك او پذیرفته میشود. و هر کس که به اندك حلال راضی باشد، بارش سبک گردد و خانوادهاش رفاه یابند. خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا سازد و او را تا رسیدن به بهشت، سالم از دنیا بیرون برد.
(تحف العقول / ترجمه جعفري ; ج ١ ص ٤٢١)
این جمله را به یادگار از من داشته باشید: “به خاطر نداشتههایمان، کار به جایی رسیده که شکر داشتههایمان را فراموش کرده ایم.”
خدایا، من میتوانستم ماشینم فلان باشد و متراژ خانهام اینگونه و در منطقهای خاص باشد. اما اگر دو دوتا چهار تا کنی، الان باید در یک خانه ٣٠ متری زندگی کنی، در حالی که خانهات ٧٠ یا ٨٠ متر است. شاکر باش!
“دوست عزیز، به دیروزت نگاه کن. تو نباید الان موتور هم داشته باشی. چرا شکر داشتههایت را نمیکنی؟”
یک کسی خدمتامام رضا (علیه السّلام) رسید و گفت: آقا من فقیر هستم، مشکل دارم، از جهت مالی چطور هستم و خانوادهی من چطور هستند، شروع به گفتن کرد. یک سینی انگور در مقابل امام رضا (علیه السّلام) بود، یک شاخهی انگور برداشت و به او داد. این شخص متعجب شد و گفت: آقا من انگور میخواهم چه کار بکنم. زن و فرزند من گرسنه هستند، انگور چه فایدهای برای من دارد؟ این انگور را کنار گذاشت. امام هیچ چیزی نگفت.
چند لحظه گذشت، یک کسی دیگر وارد اتاق شد و آقا سلام علیکم. حضرت جواب سلام او را دادند و یک دانهی انگور به او تعارف کرد. برق خوشحالی در چشم آن تازه وارد جهید. گفت: آقا از شما ممنون هستم، من آمده بودم شما را ببینم، اما شما چقدر کریم هستید، یک دانهی انگور را میگیرم و به خانه میبرم و در یک ظرف آب میچکانم تا همه بخورند و خانواده تبرك بشوند.
امام شاخهی انگور را به او داد. گفت: آقا همان کافی بود، از شما ممنون هستم، شما چقدر کریم هستید، شاخه را گرفت. امام سینی انگور را به او داد و گفت: آقا من اصلاً آمده بودم خود شما را ببینم، دل من برای شما تنگ شده بود، شما چقدر کریم هستید.
امام علیهالسلام فرمود: یک کاغذی بیاورید. نوشت: باغهای انگور خود را به این بخشیدم. گفت: آقا زبان من لال شد، دیگر اصلاً نمیدانم چطور میتوانم تشکر تو را بکنم. من آمده بودم شما را ببینم. امام علیهالسلام فرمود: و آن زمینهای اطراف آن را. گفت: آقا من دیگر هیچ چیزی نمیتوانم بگویم.
این طرف اوّلی که آن گوشه نشسته بود، دید عجب من محتاج بودم، امام همینطور خروار خروار دارد به این میبخشد. بلند شد و گفت: آقا مثل اینکه ما محتاج بودیم، این آمده بود فقط شما را ببیند، دل او تنگ شده بود، من محتاج بودم. چرا به او اینقدر دادی؟
امام علیه السلام زیر آن نوشته اضافه کرد: »لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ« (ابراهيم ۷).
من اول یک شاخهی انگور به تو دادم، تو اعتراض کردی و قدر ندانستی. یک دانهی انگور به او دادم، قدردانی کرد. میخواهی اضافه شود؟! سنّت خدا این است که برکات خود را برای آن کسی میفرستد که شاکر باشد.
مشی خدا این است که اگر شکر نعمت کردی، نعمتت را زیاد میکند و اگر کفر نعمت کردی، از کفت بیرون میکند. مشی خدا این است. سیستم الهی این است و باید قدر نعمت را بدانیم.
برخی از افراد نه تنها شاکر نیستند، بلکه از خدا طلبکار هم هستند. “خدایا تو این اوضاع بیدینی و بیایمانی که خیلیها نه نماز میخوانند و نه توی خدا را قبول دارند، من تو را قبول دارم. حالا یکی در میانه نمازم آخر وقت میخوانم؛ تو در این جایگاه نیستی.” اینکه خدا به تو لطف کرده، دوست داشته، امام زمان به تو لطف کرده و دوست داشته، شکرگزار نعمات الهی باشیم وگرنه رزق هر کسی معلوم است در این عالم.
یک فرمایشی دارد که میخواهم استفاده کنم و این برای زمان الان ماست؛ در باب امر به معروف و نهی از منکر.
امام علی علیهالسّلام فرمودند: بدانید که امر به معروف و نهی از منکر نه مرگ را نزدیک میگرداند و نه رزق و روزی را میکاهد. دستورات از آسمان به زمین میآید، همانند قطرههای باران که فرود میآیند و به هر جانداری، هر آن قدر که خداوند برایش قرار داده، کم یا زیاد میرسد. پس اگر مصیبتی در خاندان، مال و ثروت، و یا جانتان به یکی از شما رسید، ولی مشاهده کرد که برادر دینی او سهم فراوانی در خاندان و ثروت و جان خود دارد، این مسأله موجب فتنه آن شخص نشود.
(ترجمه فروع کافی ; ج ٥ ص ١٣٨)
برخی افراد ممکن است بگویند که اگر به صاحب کارم یا دوستم تذکر بدهم، ممکن است از کار بیکار شوم و رزق من تحت تأثیر قرار بگیرد. آنها فکر میکنند که رزق تنها از طرف یک فرد خاص تأمین میشود. اما باید بدانیم که طبق آموزههای دینی، امر به معروف و نهی از منکر نه تنها عمر شما را کم نمیکند، بلکه این عمل یک وظیفه اخلاقی است. اگر به دوستم یا رفیقم تذکر بدهم، این کار باعث نمیشود که من از کار بیکار شوم. رزق و روزی باید بر پایه یک باور اعتقادی باشد و به این باور داشته باشیم که خداوند رزق را از منابع مختلف به بندگانش میرساند. اگر کسی دیگر در زندگیاش موفق است، این نباید باعث ترس از تذکر دادن به دیگران شود.
اما در جاهایی بد اخلاقیهای ما و بیاخلاقیهای ما رزق ما را کم میکند. اگر میخواهید رزقتان زیاد بشود، خوشاخلاق باشید. امام علی علیه السلام میفرماید: ”سعة االخالق كيمياء االرزاق؛ اکسیر روزی در خوش اخالقی است.“
این مقدمه را گفتم تا یک حدیث قشنگ را محضرتان عرض کنم؛ که ما یادمان نرود تو چه مسیری هستیم. این حدیثی که امروز قصد کردم و آوردم در محضر شما:
راوندی در کتاب با عظمت »الدعوات« نقل میکند: روزی رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله به من فرمود: ای ربیعه! هفت سال به من خدمت کردی، آیا از من حاجتی نمیخواهی؟ من عرض کردم: ای رسول خدا! مرا فرصتی ده تا بیندیشم. صبح روز بعد که خدمت پیامبر رسیدم، فرمود: ای ربیعه! حاجتت را بگو. عرض کردم: از خداوند بخواه که مرا با تو به بهشت برد. حضرت فرمود: چه کسی این را به تو یاد داد؟ عرض کردم: ای رسول خدا! هیچ کس به من یاد نداد، بلکه با خودم اندیشیدم و گفتم: اگر از ایشان ثروت بخواهم، عاقبتش نابودی است و اگر عمر طولانی و اولاد بخواهم، عاقبت همه آنان مرگ است. آن حضرت لحظاتی سرش را پایین انداخت و سپس فرمود: این کار را میکنم. تو نیز با سجده زیاد، مرا [در برآورده شدن این خواهش از خدا]یاری رسان.
“باور کنید، این سجدههای طولانی رزق ما را زیاد میکند. برخی میگویند: ‘خدایا، من ١٠ تا سجده طولانی کردم، اما خبری از افزایش رزق من نیست.’ اما این باور بسیار مهم است. یقیناً اطلاعات شما از بنده بسیار بیشتر است و هر چقدر من اهل مطالعه باشم، به گرد برخی از عزیزان این جلسه شاید نرسم. اما فقط به مطالعه نیست؛ ما باید باورمان را نیز تقویت کنیم.”
“آیتاﷲ حقشناس میفرمود: ‘زیارت امام رضا علیهالسلام رفتی، امام رضا علیهالسلام را دیدی؟! خواب امام رضا علیهالسلام را چه دیدی؟’ بالاخره باید یک احساس حضوری در محضر امام رضا علیهالسلام داشته باشیم. بسیاری از امثال من در حرم امام رضا علیهالسلام و همچنین در حرم امام حسین علیهالسلام میروند، اما هیچ بهرهمندی از محضر اهل بیت علیهمالسلام ندارند.”
“باید معرفتمان را افزایش دهیم. نمیشود که در مجالس امام حسین (علیهالسلام) و در روضههای اهل بیت باشیم، در محضر اهل بیت حضور داشته باشیم، یا به حرم امام رضا و حرم امام حسین برویم و در عین حال معرفت کسب نکنیم. من با کمال احترام این را میگویم: اگر با بیمعرفتی برویم، ممکن است بیمعرفتتر برگردیم.”
“خیلیها میگویند: ‘آقا، رفتیم کربلا.’ من میگویم: قبل از اینکه به کربلا بروید، باید کربلایی شوید. شمر هم در کربلا بود و لشکریان ابن زیاد هم در کربلا بودند. باید سعی کنیم که کربلایی شویم.”
“این مقدمات را گفتم تا این حدیث زیبا را به محضرتان عرض کنم. این حدیث بسیار قشنگ است و باید بگویم که احادیث را باید با آب طلا نوشت، زیرا برخی از آنها واقعاً زیبا هستند.
وجود نازنین امام صادق علیهالسلام فرمودند:
”خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ نَاقِصَ اَلْعَيْشِ زَائِلَ اَلْعَقْلِ مَشْغُولَ اَلْقَلْبِ فَأَوَّلُهَا صِحَّةُ اَلْبَدَنِ وَ اَلثَّانِيَةُ اَلْأَمْنُ وَ اَلثَّالِثَةُ اَلسَّعَةُ فِی اَلرِّزْقِ وَ اَلرَّابِعَةُ اَلْأَنِيسُ اَلْمُوَافِقُ قُلْتُ وَ مَا اَلْأَنِيسُ اَلْمُوَافِقُ قَالَ اَلزَّوْجَةُ اَلصَّالِحَةُ وَ اَلْوَلَدُ اَلصَّالِحُ وَ اَلْخَلِيطُ اَلصَّالِحُ وَ اَلْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ اَلْخِصَالَ اَلدَّعَة.ُ“ (الخصال ج۱ ص۲۸۴)
فرمود پنج خصلت است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همیشه زندگانیاش ناقص و عقلش نابود و دلش پریشان است. یکم: تندرستی؛ دوم: امنیت؛ سوم: وسعت رزق؛ چهارم: همدم موافق. راوی گفت: گفتم همدم موافق چیست؟ فرمود: زن نیک و فرزند شایسته و معاشر خوب؛ پنجم که جامع همه اینها است، آسودگی است. (الخصال / ترجمه کمرهای ; ج ١ ص ٢٥٦)
نکته اینجاست که چرا میخواهم این را عرض کنم. فرمودند: اگر یکی از این نعمتها یا چندتا از آنها نبود، از خدا بخواهید که به شما عنایت کند. اگر هم عنایت نکرد، باید صبر کنیم و تحمل کنیم و بسازیم. نباید بگوییم: “خدایا، چرا به حسن دادی و به حسین ندادی؟” او وضعش خوب است، من وضعم خراب است. قیافهاش اینگونه است و قیافه من آنگونه.
یکی از مهمترین نکات، همانطور که امام صادق علیهالسلام فرمودند، این است که سلامتی بدن یکی از بزرگترین نعمتهاست که من و شما قدرش را نمیدانیم.
یکی از دوستانم به طور مستقیم و بیواسطه نقل میکنم که به سرطان معده مبتلا شد. واقعاً برای این بنده خدا خیلی مکدر شدم و نگران بودم که خانوادهاش چه خواهند کشید. دکتر به او گفته بود که هشت ماه بیشتر زنده نیست. او میگفت: “اگر به بچههای کوچکم بگویم، آنها واقعاً دچار بحران میشوند و صبح تا شب زندگیشان گریه خواهد بود.” حتی اگر به پدر و مادرش بگوید، طاقت شنیدن چنین خبری را ندارند.
جالب اینجاست که سرطان معده معمولاً در سنین ٥٠ یا ٦٠ سالگی سراغ ما میآید. من هم از وجناتی که داشتم متوجه شدم که ٥ دقیقه، یک قاشق یا دو قاشق غذا بیشتر نمیتوانم بخورم. خانمم متوجه شد که نشانههایی در بدن من وجود دارد و وقتی سرویس میروم، نیم ساعت طول میکشد. از این دست فهمید که عجب، من گرفتار این چنین کسالتی شدم. به من گفت: “چنین مریضی داری؟” گفتم: “آره.”
گفتم که فقط به بچهها چیزی نگو، چون آنها اذیت میشوند. خودم یکی دو سه هفتهای واقعاً دپرس و داغون بودم و فکر میکردم: “عجب چه مریضی بود! آخه بابا، من آدم خوبی هستم، آدم مسلمانی هستم و نمازم را شب میخوانم. اما خدا در این دیده که عمر من در ٤٣ سالگی تمام بشود.”
با این حال، گفتم: “خدایا، شکر! عیبی ندارد.” (همان شکری که اول جلسه گفتم.) گفتم: “خدایا، هرچه تقدیر الهی است، اما من شکر میکنم. حتماً یک مصلحتی بوده که خواستی به من بفهمانی که هشت ماه دیگر بیشتر زنده نیستم و در این مدت باید جبران گذشته کنم. خدایا، ممنونم که به من آلارم دادی و پیامی فرستادی که هشت ماه دیگر بیشتر زنده نیستی.”
خانمم شروع کرد به گرفتن چله زیارت عاشورای آیتاﷲ حقشناس و میگفت که این دومین چله بود. حال شوهرم خیلی بهتر شده و رنگ و رخسارش تغییر کرده است. رفتیم دکتر و بالاخره سیتیاسکن گرفتند. دکترها گفتند: “کی گفته شما سرطان معده داری؟ این چیزی که دارم میبینم یه چیز دیگه است؟! آخه مقدمه سرطان معده از قبلش زخم معده است.” نهایتاً چیزی که گفتند این بود که شما ورم معده دارید.
کار دست یک کس دیگر است. ما توسل کردیم و شاکر بودیم. الان کسالتی به آن معنا ندارم و قدر این سلامتی را میدانم.
حتی اگر میلیاردر باشی و صبح تا شب روی پول بخوابی، وقتی سلامتی نداری و بدنت درد میکند، چه فایدهای دارد؟ این نکته اول است.
امنیتی که خدا به من و شما عنایت کرده، بسیار ارزشمند است. در اینستاگرام جملهای حاج آقای رمضانی گفت، خوشم آمد و حقش بود که در فضای مجازی وایرال شود. او گفت: “اگر کسی بخواهد ناامنی ایجاد کند یا کشف حجاب کند، به یک سید حسن نصراﷲ نیاز دارد.” اگر سید حسن نصراﷲها در لبنان نباشند، کجا میتوانیم چنین امنیتی داشته باشیم؟
فرض کنید دو تا موشک به ایران بزنند؛ در آن صورت، همه ما با حجاب میشویم. ما به سید حسن نصراﷲها نیاز داریم که در خط مقدم دفاع از مملکت ما باشند. باید قدر این امنیت را بدانیم. به یاد داشته باشید که در سال ١٤٠١، به یک بهانه، کشور شش ماه به هم ریخته بود و واقعاً آرامش وجود نداشت.
الان در ضاحیه لبنان چه فاجعه انسانی در حال ایجاد است و ماها از آن بیخبر هستیم. باید اولویتسنجی کنیم؛ خط مقدم امنیت ما لبنان و سوریه است. اگر امروز به این وضعیت توجه نکنیم، فردا ممکن است این مشکلات به کشور ما بیاید و دیگر نتوانیم کاری انجام دهیم.
باید بدانیم که امنیت ما به وضعیت آن مناطق وابسته است و هرگونه غفلت میتواند عواقب وخیمی برای کشور ما داشته باشد. لذا ضروری است که به این مسائل توجه کنیم و قدر امنیتی که داریم را بدانیم.
سومین عاملی که باید به آن توجه کنیم، مسأله اولویتهاست. الان اولویت ما چیست؟ بله، من ٣ میلیون، ٢٠ میلیون یا حتی ١٥ میلیون درآمد دارم. اما مهم این است که این درآمد باید کفاف زندگیام را بدهد.
وسعت رزق به معنای داشتن پول زیاد نیست؛ بلکه یعنی درآمدی که بتواند تأمینکننده نیازهای زندگیام باشد. لزومی ندارد که بروم یک مبل ٣٠٠ میلیونی بخرم. باید به اقتضای شرایط و نیازهای واقعیام هزینه کنم. مهم این است که خرجهایم با درآمدم همخوانی داشته باشد و کفاف زندگیام را بدهد.
اگر رفقا این شخص را پیدا کردند، سلام من را به او برسانید. اگر چنین دوستی را پیدا کردید، یک دوست و رفیق خوب، همراه، همکار و همراز است. او یک دوست مهربان و همراه است که در زندگی به انسان کمک میکند.
فلاسفه اینطور میگویند که “فاقد شی نمیتواند مطیع شی باشد.” به عبارت دیگر، اگر من هیچ دانشی یا معرفتی نسبت به چیزی نداشته باشم، نمیتوانم به دیگران فهم و دانش منتقل کنم.
من که خودم شاکر نعمات الهی نیستم، نمیتوانم به مردم بگویم که شاکر باشند؛ زیرا کلام من اثر نخواهد داشت.
همچنین، با هر کسی نمیتوان رفاقت کرد. اگر کسی را پیدا کردید که واقعاً رفیق خوب باشد، سلام من را به او برسانید. رفیق خوب کسی است که در کنار شما باشد.
من رفیقانی دارم که به محض اینکه من در اوج هستم، من را تحویل میگیرند. اما به محض اینکه به زمین بیفتم یا دچار مشکل شوم، جواب سلام من را هم نمیدهند.
آسایش و آرامش؛ این دوندگیهای من و شما برای دستیابی به همین آسایش است. انشاءاﷲ خداوند به ما توفیق بدهد تا قدردان این نعمتهایمان باشیم. دوست داشتم در این زمینه نکتههای بیشتری را بیان کنم، اما امروز چهره رفقا خیلی خستهتر از جلسه قبلی است و به نظر میرسد.
خداوند به ما توفیق بدهد که همین جلساتی که اینگونه داریم، هر از گاهی میتواند تذکری برای خود من باشد. همه اینها را که من در محضر شما عرض کردم، باور بفرمایید که ولو برای دهم اگر جایی بیان میکنم، اولش برای خودم است. نگاه من این است که خودم از این فرمایشات متاثر شوم.
همیشه گفتهام که ما فکر میکنیم فرمایشات اهل بیت فقط برای این است که در منبر گفته شود و ما پای منبر بشنویم، در حالی که اینگونه نیست. ما باید فرمایشات اهل بیت را در زندگی خود به کار ببندیم و با رفقایمان رفیق باشیم. دروغ نگوییم؛
رسول خدا صلی اهلل علیه وآله وسلم فرمودند: ”المؤمن إذا کذب من غیر عذر لعنة سبعون ألف ملک و خرج من قلبه نتن حتی یبلغ العرش فیلعنه حملة العرش.“ (بحار األنوار، ج ،۶۹ ص ۲۶۳)
مؤمن هرگاه بدون عذر دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته او را لعنت میکنند و از درونش بویی خارج میگردد که تا عرش میرسد و حاملان عرش او را لعنت مینمایند.
باید از جایی شروع کنیم؛ از دروغ، از نگاه، از غیبت و از تهمت. نمیشود که دم از دین بزنیم و عملمان عمل دینی نباشد.
پیغمبر به ربیعه گفت که همنشین من باش. پیغمبر به جعفر طیار که یک عمر در محضر پیغمبر بود، نماز جعفر را با عشق هدیه داد. انس ابن مالک هم در محضر پیغمبر بودند، اما بعدها مورد نفرین آقا امیرالمؤمنین قرار گرفتند.
باید در محضر اهل بیت باشیم، در مسیر خوب و در محیط خوب قرار بگیریم. قدر این نعمتها را بدانیم و در مسیر بندگی قدم برداریم. عملمان باید مرضی امام زمان عجل اﷲ باشد.
در پایان، صلواتی ختم کنیم.